ترجمه مقاله

تورنگ

لغت‌نامه دهخدا

تورنگ . [ رَ ] (اِ) خروس صحرائی را گویند که تذروباشد. (برهان ) (آنندراج ). خروس صحرائی . (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ). بعضی به معنی تذرو گفته اند مرادف ترنگ مرقوم . (فرهنگ رشیدی ). همان تذرو است که او را ترنگ نیز گفته اند و خروس دشتی خوانند... . (انجمن آرا). قرقاول و خروس جنگلی و تذرو. (ناظم الاطباء). همان ترنگ مذکور است . (شرفنامه ٔ منیری ) :
نبرد کبک به دور تو جور از شاهین
نکرد باز ز بأس تو ظلم بر تورنگ .

منصور شیرازی (از فرهنگ رشیدی ).


رجوع به ترنگ شود.
ترجمه مقاله