ترجمه مقاله

تورگ

لغت‌نامه دهخدا

تورگ . [ رِ / رُ / ت ُوُ ] (اِ) خرفه . (فرهنگ جهانگیری ) (الفاظ الادویه ) (فرهنگ رشیدی ) (از اختیارات بدیعی ). پرپهن . (اختیارات بدیعی ). در فرهنگ نوشته که تورگ پرپهن ؛ یعنی خرفه را گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). خرفه را گویند و گیاه خرفه را نیز گفته اند و آن را به عربی بقلةالحمقاءخوانند. (برهان ). به فارسی تخم خرفه و نبات آن را نیز نامند. (فهرست مخزن الادویه ) (از ناظم الاطباء). خرفه و آن تره ٔ معروف است . (غیاث اللغات ) :
اگرچه چنار است برگش بزرگ
نباشد در آن نفع برگ تورگ .

عسجدی (از فرهنگ جهانگیری و انجمن آرا).


ترجمه مقاله