ترجمه مقاله

توش

لغت‌نامه دهخدا

توش . [ ت َ وَ / وِ ] (اِمص ، اِ) تبش و تابش و حرارت و گرمی .(ناظم الاطباء). تبش . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا): التمشی ؛ رفتن توش شراب و آنچه بدان ماند در اندامها. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی از یادداشت ایضاً): صقره ؛توش آفتاب و سختی آن . (ربنجنی از یادداشت ایضاً).
ترجمه مقاله