ترجمه مقاله

توقیف

لغت‌نامه دهخدا

توقیف . [ ت َ ] (ع مص ) ایستانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || دست آورنجن در دست کسی کردن . (تاج المصادر بیهقی ). دست برنجن بر دست کردن . || به حنا خجک زدن در دست . || پی خون آلود بر خانه ٔ کمان پیچیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || وقف گردانیدن اسب را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || ساختن وقف برای سپر. (از اقرب الموارد). رجوع به وقف شود. || اصلاح کردن زین را و ساختن زین را بطوری که پشت ریش نکند. || بیان کردن حدیث را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || واقف گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). واقف گردانیدن کسی را بر چیزی و نص کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || وقوف آوردن در حج در پس یکدیگر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || به موقف ایستادن . (تاج المصادر بیهقی ). || ایستادن لشکریان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ایستادن لشکریان یکی بعد دیگری . (از اقرب الموارد). || جای دست برنجن بریدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || تعلیم قاری مواضع وقف را. (از اقرب الموارد). || (اِ) نشانی است در تیر قمار. (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). || حکم به بازداشتن و نگاه داشتن و ضبط کردن . (ناظم الاطباء). بازداشت . بازداشتن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). فرهنگستان ایران «بازداشته » را به جای توقیفی و توقیف شده پذیرفته است . رجوع به واژه های نو فرهنگستان ایران شود.
ترجمه مقاله