ترجمه مقاله

تون

لغت‌نامه دهخدا

تون . (اِخ ) شهری است به خراسان نزدیک قائن و از آن شهر است اسماعیل بن ابی سعد و احمدبن محمدبن احمد. (منتهی الارب ) (از آنندراج ). ولایتی در خراسان نزدیک طبس . (ناظم الاطباء). نام ولایتی است از خراسان . (برهان ). امروز فردوس گویند در شمال شرقی طبس و شهری است قدیم ... (حاشیه ٔ برهان چ معین ) : شهرکی است از حدود کوهستان و نشابور [ به خراسان ] با کشت و برز بسیار. (حدود العالم ). نامه ها رسید از خراسان که ترکمانان در حدود ممالک بپراگندند و شهر تون غارت کردند. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 518). شهر تون ، شهری بزرگ بوده است اما در آن وقت که من دیدم اغلب خراب بود و صحرائی نهاده است و آب روان و کاریز دارد و بر جانب شرقی باغهای بسیار بود و حصاری محکم داشت . گفتند در این شهر چهارصد کارگاه بوده است ، که زیلو بافتندی و در شهر درخت پسته بسیار بود... . (سفرنامه ٔ ناصرخسرو).
سخنم ریخت آب دیو لعین
به بدخشان و جام و تون و تراز.

ناصرخسرو.


رجوع به فردوس و نزهةالقلوب و مجمل التواریخ گلستانه و حبیب السیر و قاموس الاعلام ترکی شود.
ترجمه مقاله