ترجمه مقاله

تکاسل کردن

لغت‌نامه دهخدا

تکاسل کردن . [ ت َ س ُ ک َ دَ] (مص مرکب ) سستی کردن . تقاعد. تهاون . کاهلی کردن : و از ادای خراج تقاعد می نمایند و تکاسل و تهاون می کنند. (تاریخ قم ص 31). رجوع به تکاسل شود.
ترجمه مقاله