ترجمه مقاله

تکسیر

لغت‌نامه دهخدا

تکسیر. [ ت َ ] (ع مص ) نیک شکستن . (زوزنی ). بسیار شکستن . (منتهی الارب ) (از غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) :
گر من به شکستن خم آیم
فریاد مکن بگاه تکسیر.

سوزنی .


|| خشمناک شدن : فلان یکسر علیک الفوق او الارعاظ؛ او خشمناک است بر تو. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). || قرار دادن کتاب را بر چند باب . (از اقرب الموارد). || جمع کردن اسمی را که نه جمع سلامت بود. (زوزنی ). جمع کردن کلمه را بر تغییر بناء آن و این اصطلاح علمای حرف است . (از اقرب الموارد). جمع التکسیر، جمع که بنای واحدش متغیر گردد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || به اصطلاح تعویذنویسان تقسیم کردن اعداد اسم بر خانهای تعویذ بنهجی که از هر طرف شمار برابر افتد. (غیاث اللغات ). در علم جفر نوعی از بسط باشد... و بر علم جفر اطلاق گردد. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به بسط شود. || در اصطلاح مهندسان بمعنی مساحت مستعمل است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ).
ترجمه مقاله