ترجمه مقاله

تکلی

لغت‌نامه دهخدا

تکلی ٔ. [ ت َ ءْ ] (ع مص ) بیعانه گرفتن . || به کرانه رسانیدن کشتی و بستن کشتی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بازداشتن کسی بر کناره ٔ دریا. (تاج المصادر بیهقی ). بند کردن و بازداشتن . || بجایی آمدن که باد کم گذرد. || پیش آمدن . || نگریستن ، یقال کلاء فیه ؛ ای نظر فیه متأملاً. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سلف دادن در طعام . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). رجوع به تکلئة شود.
ترجمه مقاله