ترجمه مقاله

تیربد

لغت‌نامه دهخدا

تیربد. [ ب َ ] (اِ مرکب ) رئیس یک ستون کوچک تیرانداز که در نواحی مختلف کشور انجام وظیفه می کردند و بجای ژاندارم های امروز بوده اند و تقریباً قوه ٔ اجرائیه ٔ فرمانداران بوده اند. (تاریخ حقوق علی آبادی ). رجوع به ایران در زمان ساسانیان ص 82 شود.
ترجمه مقاله