ترجمه مقاله

تیردان

لغت‌نامه دهخدا

تیردان . (اِ مرکب ) قندیل و ترکش . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). ترکش . تیرکش . (ناظم الاطباء). جعبه . ترکش . کنانه . شکا. شغا. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
از بیم خویش تیره شود بر سپهر تیر
گر روز کینه دست برد سوی تیردان .

فرخی .


قندیل ما چو مهر پر از تیر شد ولی
تیری برون نمی رود از تیردان ما.

طغرا (از آنندراج ).


رجوع به تیر و دیگر ترکیبهای آن شود.
ترجمه مقاله