ترجمه مقاله

تیرز

لغت‌نامه دهخدا

تیرز. [ رِ ] (اِ) مخفف تیریز است . که چاپوق لباس باشد. (فرهنگ نظام ) :
عمرها باید که درزی جامه ای بهرم برد
و آستین و تیرز آرد زو پدید و وربدن .

نظام قاری (دیوان البسه ص 30).


حد آن وربدن و تیرز آن لنگیها
جیب پهلو بود و چال در و روزن دار.

نظام قاری .


این آستین و تیرز از یکدگر جدا
ای درزی وصال تو با وربدن رسان .

نظام قاری .


رجوع به تیریز شود.
ترجمه مقاله