ترجمه مقاله

تیره سر

لغت‌نامه دهخدا

تیره سر. [ رَ / رِ س َ] (ص مرکب ) تیره مغز. تیره رای . تیره خرد :
کیست میرالشعرا گوئی و هم گوئی من
نام خود خود نهی ای تیره سر و تیره ضمیر.

سوزنی .


|| سیاه سر. که سری تیره و سیاه دارد :
زردی در آفتاب بقای حسود شاه
از سیر تیره سر قلم زردفام تست .

سوزنی .


رجوع به تیره و دیگر ترکیبهای آن شود.
ترجمه مقاله