تیره رایی
لغتنامه دهخدا
تیره رایی . [ رَ / رِ ] (حامص مرکب ) بدرایی وناراستی و نادرستی . بداندیشی و بدفکری :
در این کشور که هست از تیره رایی
سیه کافور و، اعمی روشنائی .
ز نادانی و تیره رائی که اوست
خلاف افکند در میان دو دوست .
رجوع به تیره و دیگر ترکیبهای آن شود.
در این کشور که هست از تیره رایی
سیه کافور و، اعمی روشنائی .
نظامی .
ز نادانی و تیره رائی که اوست
خلاف افکند در میان دو دوست .
سعدی (بوستان ).
رجوع به تیره و دیگر ترکیبهای آن شود.