ترجمه مقاله

تیرک زدن

لغت‌نامه دهخدا

تیرک زدن . [ رَ زَ دَ ] (مص مرکب ) بالا آمدن آبله های دیگ جوشان .(ناظم الاطباء). || جاری شدن خون از زخم . (از غیاث اللغات ) (آنندراج ) (بهار عجم ) :
ز خونی که تیرک زد از فرقگاه
یلان را برافروخت پرّ کلاه .

هاتفی (از آنندراج ).


|| درد کردن . (بهار عجم ) (آنندراج ).
ترجمه مقاله