ترجمه مقاله

تیزدان

لغت‌نامه دهخدا

تیزدان . (اِ مرکب ) مقعد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).نشستنگاه و کون و سرین . (ناظم الاطباء) :
سخن تیز و دهان چون تیزدان است
سخن قاروره ٔ شاش بیان است .

فوقی یزدی (از آنندراج ).


رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن شود.
ترجمه مقاله