ترجمه مقاله

تیزدستی

لغت‌نامه دهخدا

تیزدستی . [ دَ ] (حامص مرکب ) جلدکاری و توانائی و باقوتی در کار. (ناظم الاطباء). زبردستی و ظلم و ستمگری . (از فهرست ولف ) :
چو خاقان جهان بستد از یزدگرد
ببد تیزدستی برآوردگرد.

(شاهنامه چ بروخیم ج 8 ص 2442).


به تیزدستی نار و، به کندپائی خاک
به خاکپاشی باد و به بادساری آب .

خاقانی .


رجوع به تیزدست و تیز و دیگر ترکیبهای آن شود.
ترجمه مقاله