تیزطبع
لغتنامه دهخدا
تیزطبع. [ طَ ] (ص مرکب ) ذکی و تیزفهم . (آنندراج ) :
وی بسا تیزطبع کاهل کوش
که شد از کاهلی زگال فروش .
|| تندخلق و تندمزاج و تندخوی . (ناظم الاطباء). رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن شود.
وی بسا تیزطبع کاهل کوش
که شد از کاهلی زگال فروش .
نظامی .
|| تندخلق و تندمزاج و تندخوی . (ناظم الاطباء). رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن شود.