ترجمه مقاله

تیزگردان

لغت‌نامه دهخدا

تیزگردان . [ گ َ] (نف مرکب ) تیزگرد. تندگرد. تندرونده :
بدانید کاین تیزگردان سپهر
نتازد به داد و نیازد به مهر.

فردوسی .


یکی تیزگردان و دیگر بجای
به جنبش ندادش نگارنده پای .

فردوسی .


رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن شود.
ترجمه مقاله