ترجمه مقاله

تیزیاب

لغت‌نامه دهخدا

تیزیاب . [ تیزْ ] (نف مرکب ) که بسرعت درک کند. سریعالانتقال . اوذعی . المعی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
ناوک وهم بر نشانه ٔ غیب
خاطر تیزیاب من رانده ست .

خاقانی (یادداشت ایضاً).


|| که زود دریابد چیزی را. که زود بچیزی برسد و آن را بگیرد :
ایام سست رأی و قدر بخت گیر شد
اوهام کندپای و قضا تیزیاب شد.

خاقانی (دیوان چ سجادی ص 156).


رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن شود.
ترجمه مقاله