ترجمه مقاله

تیمار کشیدن

لغت‌نامه دهخدا

تیمار کشیدن . [ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) رنج کشیدن . پرستاری و مواظبت کردن کسی یا چیزی . تعهد و مراقبت و دلسوزی کردن امری :
کشیدی همه ساله تیمار من
میان بسته بودی به هر کار من .

فردوسی .


کمند اندر افکند و بر زین کشید
نبد کس که تیمار رویین کشید.

فردوسی .


همه یاد دارید گفتار من
کشیدن بدین کار تیمار من .

فردوسی .


تیمار رعیت کشد و انده درویش
کایزد بدهاد او را جزانده و تیمار.

فرخی (از آنندراج ).


سالاری باید بانام و حشمت که آنجا رود و غزو کند و خراجها بستاند چنانکه قاضی تیمارعمل ها و مالها می کشد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 269).
جودش چو کندغارت درهای یتیم آور
کآخر نه یتیمان را تیمار کشد عدلش .

خاقانی .


شاهی که خلایق را تیمار کشد عدلش
گرد نقط عالم پرگار کشد عدلش .

خاقانی .


چند تیمار از این خرابه کشیم
آفتابی در آفتابه کشیم .

نظامی .


رجوع به تیمار و دیگر ترکیبهای آن شود.
ترجمه مقاله