ترجمه مقاله

ثبور

لغت‌نامه دهخدا

ثبور. [ ث ُ ] (ع اِمص ) هلاکی . عذاب . || زیان . خسران . || بازداشتن . || زیان کشیدن . || هلاک گردیدن . || هلاک گردانیدن . هلاک کردن کسی را. || رسیدن سختی و بدی . || واهلاکا گفتن . (غیاث ). ویل ! وای ! :
بانگ میزد واثبورا واثبور
همچو جان کافران در قعر گور.

مولوی .


آن چنان کاندر زمستان مردعور
او همی لرزید و میگفت ای ثبور.

مولوی .


|| مولوی در شعر ذیل ترکیب نان ثبور را بمعنی حق ناشناس آورده است :
از برای آب جو خصمش شدند
آب کور و نان ثبور ایشان بدند.
|| زفیر. زفره .
ترجمه مقاله