ترجمه مقاله

ثلاثة

لغت‌نامه دهخدا

ثلاثة. [ ث َ ث َ ] (ع عدد، ص ، اِ) (مذکر) سه مرد. (مجمل اللغة) ثلاث . || ثلاثه ٔ متناسبه ؛ عددی را گویند که نسبت اولش به دومش مانند نسبت دومش به سومش باشد. و آنرا متناسبه ٔ فرد نیز نامند... (کشاف اصطلاحات الفنون ). الثلاثةالذین خلفوا، کعب بن مالک السلمی و مرارةبن الربیع العمری و هلال بن امیةالواقفی باشند. (امتاع الاسماع ، ). ثلاثة سرد؛ ذی قعدة و ذی حجة و محرم . سرد زره است و چون این سه ماه متصل بود تشبیه بزره شده است .
ترجمه مقاله