ترجمه مقاله

ثم

لغت‌نامه دهخدا

ثم . [ ث َم م ] (ع مص ) گرد کردن . فراهم آوردن . || پاسپر کردن . || نیکو کردن . || چیزی به اصلاح آوردن . || رُفتن خانه و جای . || مرمت کردن : کنا أهل ثَمة و رمّة. || جعجع الدهر بی عن ثَمَة و رَمّة؛ أی عن قلیله و کثیره . || فراهم و گرد آوردن چیزی را. (و استعمال آن در گیاه بیشتر است ). || ثم ّ یده بالحشیش ؛ بعلف مالید دست را. || ثمت الشاة النبت ؛ برکند گوسپند گیاه را از بن . || ثم ّ طعام ؛ خوردن همه ٔ طعام بد و نیک آن را.
ترجمه مقاله