ترجمه مقاله

ثوران

لغت‌نامه دهخدا

ثوران . [ ث َ وَ ] (ع مص )ثور. برانگیخته شدن . || برخاستن گرد و دود و فتنه . برآمدن گرد و دود. || برجستن سنگ خوار و ملخ . || ظاهر شدن خون . || برآمدن گره بر اندام . || برآمدن حصبه بر اندام : ثارت به الحصبة. || بهیجان آمدن دل و روان گردیدن آب . || خاستن به سوی کسی برای زدن او. (زوزنی ).
ترجمه مقاله