ترجمه مقاله

جائزة

لغت‌نامه دهخدا

جائزة. [ ءِ زَ ] (ع اِ) صلة. (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ). ج ، جوائز. || عطیة. (منتهی الارب ). عطا. (دهار). انعام . (غیاث اللغات ). ج ، جوائز. || ارمغان . تحفه . || لطف . احسان . || استادنگاه آبکش بر چاه . (منتهی الارب ). || خطی مستقیم که برای علامت تصحیح مقررکرده اند. صورت الفی است که بر سر اعداد، بعد مقابله و تصحیح کشند. و آن علامت صحت باشد. (غیاث اللغات ). || شربتی از آب . (منتهی الارب ). || جوائز الاشعار و الامثال ؛ ما جاز من بلد الی بلد.
ترجمه مقاله