ترجمه مقاله

جابلق

لغت‌نامه دهخدا

جابلق . [ ] (اِخ ) از قرای تربت حیدریه . خانوار و زارع بخصوص ندارد و جزئی زراعتی آنجا میشود مدار شربش به آب قنات است و زراعت آنجا را زارعین قریه ٔ ریور میکنند. حصاربند و سکنه ندارد. جدید النسق است . (مرآت البلدان ج 4 ص 20).
ترجمه مقاله