جادوخیزلغتنامه دهخداجادوخیز. (نف مرکب ) کسی یا چیزی که جادو را برانگیزد. جادوگر : آهوی تاتار را سازد اسیرچشم جادوخیز و عنبرموی تو. خاقانی .رجوع به جادو شود.