ترجمه مقاله

جاریة

لغت‌نامه دهخدا

جاریة. [ ی َ ] (اِخ ) ابن قدامةبن مالک بن زهیربن حصن بن رزاح بن سعدبن بحیرةبن ربیعةبن کعب بن سعدبن زیدمناةبن تمیم تمیی سعدی . او را عم الاحنف میگفتند. طبرانی گفت : احنف وی را از روی احترام عمو میخواند، زیرا نسب آنها تنها در سعدبن زید بهم میرسد. ابن سعد او را جزء صحابیانی شمارد که به بصرة نزول کرد. او از یاران علی (ع ) بوده و هم اوست که عبداﷲبن حضرمی را در بصره آتش زد... (الاصابة ج 1 ص 227). صاحب عقدالفرید آرد: معاویة جاریةبن قدامه را گفت : چقدر پیش کسانت خوار بودی که ترا «جاریة» نام نهادند. جاریة گفت : تو چقدر پیش کسانت خوار بودی که ترا «معاویة»نامیدند، چه آنکه معاویه نام سگ ماده است . گفت : مادر نباشد ترا. گفت : مادرم مرا برای شمشیرهائی که در صفین در کف ما دیدی زائیده است . گفت : مرا میترسانی . گفت : شهرهای ما را با قدرت نگشودی و بزور، ما را مالک نگشتی ولی پیمان و عهد با ما بستی و ما نیز بتو قول تسلیم و اطاعت دادیم ، اگر وفا کنی وفا کنیم و اگر بجز آن روی آری همانا ما مردان سخت کوش و زبانهای تیز بدنبال خویش داریم . معاویه گفت : خدای همانند ترا میان مردم بسیار نکند. جاریه گفت : سخن نیک گوی و حرمت ما را نگه دار، زیرا بدترین دعاها نفرین هیزم کش است . (عقدالفرید ج 4 صص 119 - 110). و رجوع به تاریخ الخلفاصص 133 - 134 شود. صاحب حبیب السیر آرد: شاه مردان جاریةبن قدامه را به مدافعه ٔ ابن حضرمی نامزد فرمود و میان ایشان حربی صعب روی نمود و این نوبت گریز به ابن حضرمی رسید و جاریه از مقر او خبر یافته آتش در آن مکان زد و ابن حضرمی با موافقان خود که هفتاد تن بودند هم در این جهان به نایره ٔ عذاب معذب گشته رخت هستی به باد فنا دادند. (حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 569).
ترجمه مقاله