جامه ٔ شب . [ م َ / م ِ ی ِ ش َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بستر. رختخواب . فراش :
چون سرم از مستی وز خواب گران گشت
درکشم او را بجامه ٔ شب یکبار.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.