ترجمه مقاله

جامه کن

لغت‌نامه دهخدا

جامه کن . [ م َ / م ِ ک َ ] (اِ مرکب ) آنجای از حمام که در آن لباس میکنند و میپوشند. (ناظم الاطباء). جامه خانه ٔ حمام . (آنندراج ). سربینه . رخت کن در حمام . سربنه ٔ حمام . || (نف مرکب ) جامه بیرون کننده . جامه کننده . مجازاً، غارت گر. دزد :
نه بیگانه گر هست فرزند و زن
چو هم جامه گردد شود جامه کن .

نظامی .


چیست نام این وزیر جامه کن
قوم گفتندش که نامش هم حسن .

مولوی .


ترجمه مقاله