جامکی خوار
لغتنامه دهخدا
جامکی خوار. [ م َ / م ِ خوا / خا ] (نف مرکب ) جامگی خوار. مواجب گیر. ماهانه بگیر. آنکه شهریه یا سالانه اجرت گیرد. راتبه گیر :
مرا خضر تعلیم گر بود دوش
به رازی که آمد پذیرای گوش
که ای جامکی خوار تدبیر من
ز کام سخن چاشنی گیر من .
فهرست جمال هفت پرگار
از هفت خلیفه جامکی خوار.
رجوع به جامگی خوار شود.
مرا خضر تعلیم گر بود دوش
به رازی که آمد پذیرای گوش
که ای جامکی خوار تدبیر من
ز کام سخن چاشنی گیر من .
خاقانی (از جهانگیری ).
فهرست جمال هفت پرگار
از هفت خلیفه جامکی خوار.
نظامی .
رجوع به جامگی خوار شود.