جانفرسای
لغتنامه دهخدا
جانفرسای . [ ف َ ] (نف مرکب ) یعنی آنچه نقصان کننده ٔ عمر بود. (شرفنامه ٔ منیری ). فرساینده ٔ جانها. آزاررساننده . موذی . (ناظم الاطباء) :
بارها نوعروس جانفرسای
دست در دامنش زدی که درای .
|| نفرت انگیزنده . || موجع. دردناک . (ناظم الاطباء).و رجوع به جانفرسا و جان فرسودن شود.
بارها نوعروس جانفرسای
دست در دامنش زدی که درای .
سعدی .
|| نفرت انگیزنده . || موجع. دردناک . (ناظم الاطباء).و رجوع به جانفرسا و جان فرسودن شود.