جان سوزی
لغتنامه دهخدا
جان سوزی . (حامص مرکب ) عمل جانسوز :
رای تو بکین توزی دارد سر جانسوزی
چون نیست لبت روزی هم رای تو اولی تر.
رجوع به جان سوز شود.
رای تو بکین توزی دارد سر جانسوزی
چون نیست لبت روزی هم رای تو اولی تر.
خاقانی .
رجوع به جان سوز شود.