جان نواختن
لغتنامه دهخدا
جان نواختن . [ جان ْ ن َ ت َ ] (مص مرکب )جان را نوازش کردن . استمالت کردن روان :
کاش کان پیشه کار من بودی
تا مگر کار من بیاسودی
کردمی عیش و لهو ساختمی
بمی و رود جان نواختمی .
کاش کان پیشه کار من بودی
تا مگر کار من بیاسودی
کردمی عیش و لهو ساختمی
بمی و رود جان نواختمی .
نظامی .