ترجمه مقاله

جاهد

لغت‌نامه دهخدا

جاهد. [ هَِ ] (ع ص ) آرزومند طعام و جز آن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). آرزوی طعام کننده . کوشنده . (از اقرب الموارد) (آنندراج ). ساعی (سعی کننده ). کوشش نماینده . دارای جد و جهد. رنج بر. (ناظم الاطباء). کوشا.
- جهد جاهد ؛ برای مبالغه است مانند شعر شاعر و لیل لائل . یعنی کوشش بسیار. (از ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (از منتهی الارب ).
ترجمه مقاله