ترجمه مقاله

جاوشیر

لغت‌نامه دهخدا

جاوشیر. (اِ) صمغی باشد دوایی و معرب گاوشیر است که همان صمغ باشد. (برهان ) (آنندراج ). گاوشیر. چاوشیر. عطری که با صمغ جاوشیر درست کنند. (از فرهنگ نفیسی ). مؤلف اختیارات بدیعی آرد: بپارسی جواشیر خوانند و گاوشیر خوانند و بشیرازی جاخوشی گویند و آن صمغ درختی است که ساق کوتاه دارد و برگ آن ببرگ انجیر ماند گودتر و کوچکتر و گویند ورق آن بورق زیتون ماند و قول اول اصح است که برگ آن گود است و برگ زیتون دراز است و ساق وی مانند خیار رو کشیده بود و گل وی زردرنگ بود و تخم وی خوشبوی و تیز و صمغ از وی چنان گیرند که ساق وی را شق کنند تا صمغ بیرون آید و بهترین آن آن بود که بلون زعفران و تازه و تیز بود وبوی تیز دارد و زرد بود و در آب زود حل شود و اول که از ساق بیرون آید سفیدرنگ بود و غش آن باشق و موم کنند و طبیعت جاوشیر گرم و خشک بود، و گویند در دویم . و چون خشک شود زرد گردد و چون به آب گذارند برنگ شیر شود و اگر سیاه رنگ بود مغشوش گردد. جالینوس گوید: گرمست در سیم و خشک است در دویم . عرق النساء و درد زانو و مفاصل سر و طلا کردن سود دهد. و بر دندان کرم خورده نهند درد ساکن گرداند و صداع و صرع را نافع بود و در چشم کشیدن جلا دهد و چشم را روشن گرداند و استسقاء و چکیدن گمیز و صلابت زخم را نافع بود. چون با عسل بگدازند و زن بخود برگیرد حیض براند و بچه بکشد وبیندازد و جرب مثانه و بر ذات الجنب ضماد کردن نافع بود. با مویز بر نقرس ضماد کردن سودمند بود و قولنج را نافع بود و گزندگی جانوران و سرفه ٔ کهن که در خلطغلیظ لزج بود سود دهد و بیخ درخت وی چون بخراشند و زن بخود برگیرد بچه بیندازد و ثمره ٔ وی چون با افسنین بیاشامند حیض براند و اگر از راوند بیاشامند گزندگی جانوران را نافع بود و اگر با شراب بیاشامند درد رحم که سبب آن اختناق بود سودمند بود و مقدار شربتی از وی مابین نیم مثقال تا یک مثقال بود بعد از آنکه در مطبوخ جوشانیده باشند و ابن جزاز گوید اگر بچه ٔ سه ماهه یا چهارماهه بود در شکم بمیرد وقتی که از وی جاوشیر بسازند و بخود برگیرند زود بیفتد و جهت صرع وام الصبیان نافع بود و وی مضر بود به اعصاب صحیح و انثیین و مصلح وی مرماخور بود و بدل وی سکنجبین بود و رازی گوید ظن وی لبن التین بود بوزن آن و ابن جزاز گوید بدل آن بوزن آن قنه و گویند یک وزن نیم آن قنه است وگویند بدل آن دو وزن آن صمغ زیتون بود و شیخ الرئیس گوید ظن من آن است که اشق نزدیک است به آن . (اختیارات بدیعی ). و رجوع به ترجمه ٔ صیدنه و تذکره ٔ ضریر انطاکی و بحر الجواهر و تحفه ٔ حکیم مؤمن و دزی و ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 40 و نزهةالقلوب بخش نباتات شود.
ترجمه مقاله