جای بودنلغتنامه دهخداجای بودن . [ دَ] (مص مرکب ) سزاوار بودن . شایسته بودن : به شه نواخته شد فخر دین و جای بودبدین نوازش شاه ار کند تفاخر و ناز.سوزنی .