ترجمه مقاله

جبائی

لغت‌نامه دهخدا

جبائی . [ ج ُب ْ با ] (اِخ ) محمدبن عبدالوهاب بن سلام بن خالدبن حمران بن ابان مکنی به ابوعلی و ملقب بجبائی ، مولی عثمان بن عفان از مشایخ متکلمان و از ائمه ٔ معتزله است . سمعانی او را از اهالی جبای بصره دانسته و بعقیده ٔ حموی خطااست و صحیح آن است که وی از جبای خوزستان است . وی استاد شیخ ابوالحسن اشعریست و اشعری عقاید با ایراد حجج و رفع شبهات (علم کلام ) را از وی فراگرفت و مذهب اشعریه از وی نشأت یافت ، بین ابوالحسن اشعری با استادش مباحثات و مشاجراتی بر سر پاره ای از مسائل کلامی روی داد که منجر به اختلاف و جدائی شاگرد و استاد گردید. نقل است که روزی ابوالحسن از جبائی پرسید چه عقیدت داری درباره ٔ سه برادر که نخستین مؤمن و تقی و دومین کافر و شقی و سومین صغیر غیرممیز باشد و هر سه بمیرند. آیا حال ایشان در آخرت چگونه خواهد بود؟ جبائی گفت : آن برادر که مؤمن و تقی است صاحب درجات رفیعه و مقامات عالیه است و آن برادر که کافر و شقی است مخلد در نار و معذب بعذاب کردگار است . و آنکه صغیر و غیر ممیز بوده از هر مکروه در سلامت است . پس اشعری گفت اگر صغیر بخواهد که بمقامات رفیع برادر مؤمن خود برسد مأذون خواهد بود یا نه ؟ جبائی گفت : نه چه آنکه زاهد بسبب طاعت ریاضت بدان درجات نائل گشته و صغیر غیر ممیز را آن طاعات نبوده است . پس اشعری گفت : اگر صغیر بگوید از فوت طاعات مرا تقصیری نیست ، زیرا خداوند در حالت صغر مرا از دنیا برد و مهلت نداد تا اکتساب طاعت کنم و بعبادت گرایم خداوند در جواب چه خواهدگفت ؟ جبائی گفت خداوند می فرماید به علم ازلی میدانستم که هرگاه ترا در دنیا زنده می گذاشتم معاصی بسیار مرتکب گشته و مستحق عذاب الیم میشدی و مصلحت دیدم که در حال صغر از دنیا رحلت نمایی . اشعری پرسید اگر برادر کافر بخدا گوید چنانچه حال او را میدانستی از حال من هم مستحضر بودی پس چرا صلاح مرا منظور نفرمودی ودر صغر مرا از دنیا نبردی تا کافر نگردم و به عذاب الیم گرفتار نیایم ؟ جبائی در جواب درماند و به اشعری گفت : همانا آثار جنون و اطوار دیوانگان در تو می بینم . اشعری گفت : نه چنان است که می پنداری «بل وقف حمارالقاضی فی العقبة» کنایه از این که در جواب عاجز ماندی ، بالاخره اشعری از این پس به مجلس جبائی نیامد و خود مجلسی برپا کرد و گروهی بر وی گرد آمدند و احوال او را متابعت نمودند و اینان به اشعری موسوم گشتند.
عقایدو آراء خاصه ٔ جبائی : ابوعلی با اینکه از رؤسای معتزلیه بوده و از سالکین آن مسلک و پیروان آن مذهب می باشد معالوصف در پاره ای از عقاید متفرد بوده و با دیگران حتی پسرش نیز اختلاف داشته است . از آنجمله این است که هرچند اسمأاﷲ توقیفی است و بجز اسمائی که اطلاق آنها بر خداوند از طریق شرع رخصت داده شده نمیتوان خداوند را به اسم دیگری خواند. ابوعلی گوید: که چون خداوند در برآوردن حاجات بندگان پذیرای تقاضا و مستدعیات ایشان است میتوان اسم «مطیع» را بر او اطلاق کرد.عقیده ٔ اختصاصی دیگر وی این است که میتوان خداوند را به اسم «محبل النساء» حامله کننده ٔ زنان خواند، زیراعلت ایجاد نطفه در ارحام زنان اوست . همچنین وی در فضیلت دادن علی بر ابوبکر متوقف بوده و از پاره ای کلمات وی معلوم میشود که میل بتفضیل داشته است : چنانکه بارها گفته است که اگر خبر «طیرمشوی » صحیح باشد علی افضل است . از قاضی القضاة نقل است که در شرح مقالات ابوالقاسم بلخی گوید: ابوعلی در اواخر عمر بتفضیل علی بر ابوبکر معتقد گردید. همو گوید: ابوعلی هنگام وفات پسر خود ابوهاشم را بمذهب تفضیل بخواند. ابوعلی در اواخر عمر ببغداد رفت و در ماه شعبان بسال 303 هَ .ق . وفات یافت . در نامه ٔ دانشوران وفات او بسال 326 نوشته شده است و بنقل ابن خلکان وی 68 سال زندگانی کرد و بگفته ٔ ابن الندیم ، ابوهاشم پسر وی جنازه ٔ پدر رابه جبا منتقل کرد، و در آنجا بخاک سپرد. (تلخیص از وفیات الاعیان ابن خلکان و الفهرست ابن ندیم و نامه ٔ دانشوران و تاریخ علم کلام شبلی نعمانی و ریحانة الادب ). و رجوع به تاریخ الحکماء قفطی و روضات الجنات و اعلام زرکلی و ضحی الاسلام و خاندان نوبختی و رجوع به ابوعلی جبائی در این لغت نامه شود.
ترجمه مقاله