ترجمه مقاله

جباجب

لغت‌نامه دهخدا

جباجب . [ ج َ ج ِ ] (اِخ ) عمرانی گفت : درختی است بمعنی معروف و آنرا جباجب گویند چون شکنبه ها بدان افکنند. (معجم البلدان ). نام مسلخی در منی ̍ که در آن شکنبه های اضاحی اندازند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله