جباجب
لغتنامه دهخدا
جباجب . [ ج َ ج ِ ] (اِخ ) کوههائیست بمکه . زبیر گفت : جباجب و اخاشب نام کوههائیست بمکه ، یقال : «مابین جبجبیها و اخشبیها اکرم مِن فلان ». (از معجم البلدان ) :
اذالنصر و افتها علی الخیل مالک
و عبد مناف و التقوا بالجباجب .
کوههای مکه . (ناظم الاطباء). کوههای مکه شرفهااﷲتعالی . (منتهی الارب ).
اذالنصر و افتها علی الخیل مالک
و عبد مناف و التقوا بالجباجب .
کثیر (از معجم البلدان ).
کوههای مکه . (ناظم الاطباء). کوههای مکه شرفهااﷲتعالی . (منتهی الارب ).