ترجمه مقاله

جباخانه

لغت‌نامه دهخدا

جباخانه . [ ج َب ْ با ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) در زمان صفویه به اسلحه سازی یا آنچه امروز اداره ٔ تسلیحات یا مهمات گفته می شود، میگفتند. مؤلف تذکرةالملوک آرد: در بیان جباخانه ، از صاحب جمعان عظیم الشأن جبادارباشی است که کل عمله ٔ جباخانه تا بین او و مواجب و تصدیق خدمت هر یک از عمله ٔ سرکار مزبور... بتجویز ریش سفید سرکار مزبوراست ، و مشرف جباخانه نیز معتبر و تمام وجوه تحویلی قورخانه ٔ مبارکه از آلات و ادوات حرب مکلل بجواهر و غیره و سرب و باروت ، باطلاع و سر رشته ٔ مشرف سرکار مزبور بتحویل صاحب جمع مقرر و کل اجناس قورخانه آنچه درجباخانه ، «خاه » [ و ] آنچه در جباخانه ٔ ایروان و سایر قلاع و ولایات که در آنها قورخانه ٔ شاهی میباشد جبادارباشی تحویلدار تعیین و حکام ولایات تمکین و توقیر او مینمایند و مشارالیه از جمله ٔ اعاظم مقربان و معتبرین درگاه پادشاهان میباشد. (از تذکرةالملوک چ دبیرسیاقی ص 29). اسلحه سازی مرکزی ایران (یعنی قورخانه ها یا بقول کمپفر جباخانه ) در قلعه ای قدیمی واقع در جوار باره ٔ شمالی (شرقی ) اصفهان قرار داشت ولی شاردن میگوید: که اسلحه سازی در جباخانه واقع در حوالی دروازه ٔ مطبخ که در جنوب شرقی قصر قرار داشت تهیه میگردید. از دو کارخانه ٔ اسلحه سازی واقع در ولایات آنکه در ایروان قرار داشت برای مقابله و عملیات علیه عثمانیها تعبیه شده بود و محل اسلحه سازی «خاه » معلوم نیست . (از سازمان اداری حکومت صفوی ص 126) : توپخانه ٔ نادری را در قلعه ٔ کرمانشاهان که زیاده از هزار و پانصد ثوب کلان ... و جباخانه و قورخانه ... (از مجمل التواریخ گلستانه ص 23).
ترجمه مقاله