جبا شدن
لغتنامه دهخدا
جبا شدن . [ ج َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) جبا کردن :
از ساغری که چشم تو در دور آردش
گر جرعه ای به بنده جبا شد چه میشود.
رجوع به جبا کردن شود.
از ساغری که چشم تو در دور آردش
گر جرعه ای به بنده جبا شد چه میشود.
حکیم الملک محمدحسین شهرت
(از بهار عجم ) (آنندراج ).
رجوع به جبا کردن شود.