ترجمه مقاله

جبلی

لغت‌نامه دهخدا

جبلی . [ج ِ ب ِل ْ لی ] (ع ص نسبی ) خلقی . طبیعی . (از آنندراج ). منسوب به جِبِلَّه . همچنانکه طبیعی منسوب به طبیعة است یعنی ذاتی است و در اثر اعمال فطرة یا باریتعالی در بدن بوجود آمده است . (از اقرب الموارد). طبیعی . خلقی . ذاتی . اصلی . (ناظم الاطباء). فطری . سرشتی . نهادی . غریزی . گهری . گوهری . مقابل اکتسابی . لدنی . طبعی : مالداری را شنیدم ... ظاهر حالش به نعمت دنیا آراسته و خست نفس جبلی در وی همچنان متمکن که ... (گلستان ). || پیدایش . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || کنایه از خنزیر جبلی . (دزی ). خوک وحشی . خوک بری . || نوعی خرما. (دزی ).
ترجمه مقاله