ترجمه مقاله

جبل

لغت‌نامه دهخدا

جبل . [ ج َب ْ ب ُ ] (اِخ ) دهی است به کنار دجله . (منتهی الارب ). یاقوت حموی گوید: شهرکی است بین نعمانیه و واسط در سمت شرقی . در سابق شهری بوده و اکنون که من (یاقوت ) آن را بارها دیده ام قریه ٔ بزرگی است . بحتری در اشعار زیر آن را آورده است :
حنانیک من هول البطائح سائراً
علی خطر و الریح هول دبورها
لئن اوحشتنی جبل و خصاصها
لما آنستنی واسط و قصورها.

بحتری (از معجم البلدان ).


و به قاضی آنجا مثل میزنند.
از حوادث آنجا آنکه مأمون روزی در کشتی سوار بود و به واسط میرفت و یحیی بن اکثم قاضی با وی بود دردجله با مردی که از طرف مقابل می آمد برخوردند که باآواز بلند صدا میکرد ای امیرالمؤمنین «قاضی ما یعنی قاضی جبل قاضی خوبی است ». یحیی بن اکثم خندید. مأمون پرسید به چه میخندی ؟ گفت خود این مرد قاضی جبل است که از خود مدح میکند، مأمون بخنده آمد و گفت او را جایزه ای بدهند و معزولش سازند، زیرا پسندیده نیست شخصی بدین کم عقلی قاضی مسلمانان باشد. (از معجم البلدان ). شهری است کوچک بر ساحل دجله میان بغداد و واسط. (از ابن خلکان ج 2 ص 604).
ترجمه مقاله