ترجمه مقاله

جبن

لغت‌نامه دهخدا

جبن . [ ج ُ] (ع اِ) پنیر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از قطر المحیط). || (مص ) بددلی و ترسندگی . (منتهی الارب ).بددل گردیدن . (آنندراج ). به معنی غردلی یعنی ترسیدن از جنگ . (آنندراج ). ضد شجاعت . فشل . ترس . بیم . پروا. || در اصطلاح اخلاق و روانشناسی ، حالت خاصی است که بر قوه ٔ غضبیه ٔ نفس حاصل میشود و از هر کار شایسته و ناشایستی خودداری میکند. در نفائس الفنون چنین آمده : طرف تفریط شجاعت است و آن حذر کردن است ازچیزی که حذر از آن محمود نباشد. (نفائس الفنون ). جرجانی گوید: هی هیئة حاصلة للقوة الغضبیة بها یحجم عن مباشرة ما ینبغی و ما لاینبغی . (تعریفات جرجانی ). جُبُن . (منتهی الارب ). ترس . و رجوع به این کلمات شود.
ترجمه مقاله