ترجمه مقاله

جبهه سای

لغت‌نامه دهخدا

جبهه سای . [ ج َ هََ / هَِ ] (نف مرکب ) آنکه پیشانی به خاک مالد. کنایه از متواضع. فروتن . فرمانبردار. و شاید کنایه از نمازگزار هم باشد. صاحب آنندراج در ذیل این لغت آرد: سجده گر :
بدولت خاکساران میرسند از این مکان دانش !
وزین درگاه سر بر چرخ ساید جبهه سایان را.

دانش (از آنندراج ).


جبهه سا. رجوع به جبهه سا شود.
ترجمه مقاله