ترجمه مقاله

جبوء

لغت‌نامه دهخدا

جبوء. [ ج ُ ] (ع مص ) بازایستادن . || ناخوش داشتن . || برآمدن . || ناگهان برآمدن . (از منتهی الارب ). || پنهان شدن . (از منتهی الارب ) (از قطر المحیط). || فروختن مغره را که گل سرخ باشد. (از قطر المحیط) (ازمنتهی الارب ). || کج کردن گردن . || برجستن شمشیر از زخم گاه و کار نکردن آن : جباء السیف ؛ برجست شمشیر از زخم گاه و کار نکرد. و کذلک جباءالبصر. (از منتهی الارب ) جَباء. رجوع به جباء شود.
ترجمه مقاله