ترجمه مقاله

جد

لغت‌نامه دهخدا

جد. [ ج ُدد ] (اِخ ) نام آبی است در سرزمین بنی عبس . اخضربن هبیرةبن عمروبن ضرار بر بنی عبس وارد شد و او را از آب منع کردند و وی این ابیات را گفت :
اِذا ناقة شدّت برحل و نمرق
لمدحة عبسی ّ فآبت و کلت ْ
وجدنا بنی عبس خلا اسم ابیهم
قبیلة سوء حیث سارت و حلت ْ
و ما امرت بالخیر عمرة طلقت
رضاع و لا صامت و لاهی صلت ْ
فلو انها کانت لِقاحی اثیرة
لقد نهلت ْ من ماء جد و علّت ْ.

(از معجم البلدان ).


ترجمه مقاله