جدا افتادن
لغتنامه دهخدا
جدا افتادن . [ ج ُ اُ دَ ] (مص مرکب ) دور افتادن . جدا ماندن . دور ماندن :
میکند از دیده ٔ یعقوب روشن خانه را
تا ز یوسف بوی پیراهن جدا افتاده است .
میکند از دیده ٔ یعقوب روشن خانه را
تا ز یوسف بوی پیراهن جدا افتاده است .
صائب (از آنندراج ).