ترجمه مقاله

جدف

لغت‌نامه دهخدا

جدف . [ ج َ ] (ع مص ) بریدن چیزی را. (منتهی الارب ) (المنجد). بریدن . (آنندراج ). قطع کردن چیزی را. (لسان ، از ذیل اقرب الموارد). || راندن کشتی را به بیل . (از منتهی الارب ) (از المنجد) (از ذیل اقرب الموارد). جدف الملاح السفینة جدفاً؛ دفعها بالمجداف ای بالمقذاف . (ذیل اقرب الموارد). || برف باریدن آسمان . (از منتهی الارب )(از المنجد). جدف السماء بالثلج ؛ رمت به . (اقرب الموارد) (المنجد). || زدن مرد به هر دو دست . || بریدن آواز در حداء. (منتهی الارب ). جدف الحادی ؛ قطع الصوت فی الحداء. (از اقرب الموارد). || راه رفتن زن به طرز قصار. (از ذیل اقرب الموارد). جدفت المراءة؛ مشت مشی القصار. (ذیل اقرب الموارد). || سرعت در راه رفتن . (از ذیل اقرب الموارد). جدف الرجل فی مشیته ؛ اسرع . (ذیل اقرب الموارد). حرک یدیه اذا اسرع فی مشیته . (المنجد).
ترجمه مقاله